محل تبلیغات شما
چند روز میشه پدر همسرم تو بستر بیماری افتاده  برای اولین بار گریه همسر جان رو دیدم خیلی دلم گرفت یک لحظه فکر کردم هیچ وقت تحمل دیدن پدر و مادرمان تو بستر بیماری رو نداریم همیشه احساس میکنم نباید بشکنن نباید خسته بشن نباید دلشون بشکنه نباید مریض بشن همیشه فکر میکنیم جاودان اند برای همین خیلی وقت به احساساتشان ارزشی قائل نمیشیم دلتنگیشون رو لوس بازی می دونیم همیشه همیشه انتظار داریم کنارمان باشن ولی وقتی رو تخت بیمارستان تو شرایط بدی میبینیم خدا خدا میکنیم خوب شن نه به خاطر خودشون به خاطر خودمون چون کسی نیست کیسه بوکس روزهای سخت زندگیمان بشه  باید خوب شن تا سنگ صبور دلمون بشن تصمیم میگیریم اگه برگردن شش دانگ حواسمان بهشون خواهد ماند ولی چند روز اول بعد بی محلی،اعصابانیت از دستشان و تکرار خواهد شد.پدر و مادر مهمترین اشخاص زندگیمان هستند .مادر قوت قلب و پدر بزرگترین تکیه گاه است عاشقتون هستم و بزرگترین کابوس  نبودشان در کنارمان هستند☹

نامه ای برای دخترم

مراسم ختم پدر همسرم

اشخاص مهم زندگیمان

پدر ,رو ,نباید ,زندگیمان ,بشن ,تو ,بستر بیماری ,خوب شن ,پدر و ,تو بستر ,به خاطر

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها